مقاله پارادايم هاي فكري حسابداري
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته حسابداری (مقالات_و_تحقیقات)
صداقت، اعتبار ماست
اين مقاله صرفا تبديل به Word و مرتب شده تا دانشجويان بتوانند به عنوان منابع از آن به راحتي استفاده كنند و PDF آن در سايت ها موجود مي باشد: كليك كنيد
پاردايمهاي فکري حسابداري
چكيده
جريان اصلي تحقيقات حسابداري از پارادايم اثبات گرايي پيروي ميکند. بسياري از مجلات حسابداري در حال حاضر اقدام به انتشار پژوهشهايي ميکنند که از رويکرد اثباتي استفاده کرده باشند و از سويي ديگر نيز برخي از محققان ديگر نيز بدنبال تغيير رويکرد تحقيقات، از پارادايم تفسيري استفاده کردهاند. پارادايم اثياتي حسابداري بدنبال کشف قوانين علي و پيش بيني پديدهها ميباشد در حالي پارادايم تفسيري بيشتر بدنبال فهم و درک ساخت و سازهاي اجتماعي از منظر کنشگران اجتماعي است، از سويي ديگر پاردايم انتقادي بدنبال تغيير، تحول، رهايي بخشي و توانمند سازي انسانها ميباشد. در پارادايم تفسيري هرمنوتيک جهت معناکاوي رخ دادهاي اجتماعي مطرح ميشود در حالي که در پارادايم انتقادي پراکسيس (کنش بامعنا) مورد بحث قرار ميگيرد.
واژههاي کليدي: پاردايم اثباتي، پاردايم تفسيري، پارادايم انتقادي.
مقدمه
علم حسابداري همانند ديگر علوم اجتماعي داراي پارادايمهاي گوناگون ميباشد. از زمان ظهور پارادايمهاي گوناگون حسابداري نيز همراه با اين پارادايمها شروع به تغيير و تحول نموده است. اينکه راهبري نظري دانش عامه تا چه حد مهمتر است و اينکه بنيانهاي فلسفي و ايدئولوژيکي تا چه حد به تاييد دانش عامه ميپردازند، باعث شکل گيري پارادايمهاي مختلف فکري در حوزه علم شده است. در پارادايمها به غير از بحث نظري، در مورد ماهيت واقعيت، ماهيت انسان، اهداف علم، ماهيت تبيين و جايگاه ارزشي تبيين، پاسخهايي داده ميشود. از نظر کوهن، پارادايم به معناي جهت گيري و راهبرد پايهاي نسبت به نظريه و تحقيق است که مقبوليتهاي عام و عمومي پيدا ميکنند و در يک دورهاي از زمان مدلي جهت حل مسائل براي جامعه علمي فراهم ميآورد. پاتن معتقد است پارادايم مجموعه قضايايي است که چگونگي درک جهان را تبيين ميکند. در اين قضايا جهان بيني، تشخيص پيچيدگيهاي موجود در دنياي واقعي و بيان اينکه
جريان اصلي تفکر حسابداري اثبات گرايي
اثباتگرايي، فلسفهاي است که به کسب معرفت معتبر، بر اساس تجربه حسي معتقد است. معرفت فقط از طريق نظرياتي که از روشهاي علمي توليد، مورد آزمون و تصديق ميشود، به دست ميآيد. اين فلسفه با نفي هرگونه تفکر متا فيزيکي، به صورت گستردهاي در علوم اجتماعي مورد استفاده قرار ميگيرد. توسعه اثبات گرايي به کوشش آگوست کنت در ميانه قرن نوزدهم بوده است و اصول و مباني اثبات گرايي در اثر شش جلدي آگوست کنت به تفضيل ارائه شده است. اثبات گرايي بعد از اگوست کنت توسط جان استورات ميل و اميل دور کيم دست خوش تغييراتي شده است. به طور کلي مسير ورود به واقعيت در پارادايم اثبات گرايي به مثابه واقعيت طبيعي است. در اين مسير سعي ميشود از طريق نظريه علمي به توضيح و تبيين واقعيت اجتماعي پرداخته شود. از شناخته شده ترين نظريات علمي متکي بر پارادايم اثبات گرايي ميتوان کارکردگرايي، کارکردگرايي ساختاري، نظريه انتخاب عقلايي، نظ
اگر از ديدگاه فردگرايي به پاردايم اثباتگرايي نگاه شود، دو تئوري انتخاب عقلايي و رفتارگرايي بوجود ميآيد. اين نظريهها به صورت کلي ريشه در حداکثرسازي منافع شخصي دارند. بنابراين ميتوان تئوري نمايندگي را از اين ديدگاه بررسي نمائيم. در اين تئوري مدير نماينده مالکان ميباشد و مديران همواره در پي حداکثر کردن منافع خود هستند. جريان اصلي تحقيقات حسابداري از دو فرض مهم درباره جهان اجتماعي تشکيل شده است. اولين فرض بر اين است که رفتار افراد عقلايي ميباشد اگرچه ممکن است برخي از افراد عقلانيت محدود داشته باشند اما آنان هم قبل از عمل عقلايي فکر کردهاند ولي نتيجه غير عقلايي بوده است. بنابراين از ديدگاه تئوري نمايندگي، افرادي که به صورت عقلايي رفتار ميکنند در اين پارادايم قرار ميگيرند. از سويي ديگر ارائه صورت مالي سالانه با
پارادايم اثباتگرايي از حيث کل گرايي
دو ديدگاه عمده که از طريق روش شناسي کل گرايي در پارادايم اثباتي قابل بحث است، کارکردگرايي و تئوري تضاد است. کارکردگرايي به معناي نتيجه و اثري است که انطباق يا سازگاري يک ساختار معين يا اجزاي آن با شرايط لازم محيط فراهم مينمايد. اين ديدگاه مبتني بر ارگانيک است، بدين معني که جامعه متشکل از اجزاي بيشماري است که هريک کارکرد خاصي براي بقاء انجام ميدهند.
تئوري انتخاب عقلايي و تئوري رفتارگرايي
تئوري مبادلات در علوم اجتماعي و نظريه انتخاب عقلايي در اقتصاد توسط روش فردگرايي مشخص شدهاند. به طور کلي کارکردگرايي در اخلاق و رفتارگرايي در روانشناسي مطرح گرديدهاند. اين نظريهها در زمينه حداکثرسازي منافع شخصي مشترک هستند. اگرچه هر فردي از ظرفيت انتخاب آزاد برخوردار است ولي دامنه اين انتخاب تا حد زيادي توسط ساختار جامعه تعيين ميشود. مثلاً در حسابداري بين انتخاب روشهاي ورودي جريان موجودي Fifo, Lifo, Nifo و ميانگين وجود دارد ولي استاندارد هر کشوري برخي از اين روشها را مجاز دانسته است و فرد فقط ميتواند آن روش را که مجاز است انتخاب نمايد.
پارادايم تفسيري
علوم اجتماعي تفسيري، ريشه در تفکر فلسفي ماکس وبر(١٩٦٤- ١٩٢٠) و ويليام ديلتاي دارد. از نظر وبر کنش اجتماعي با معنا عنصر اصلي جامعه شناسي تفسيري است. بنابراين در اين پارادايم برخلاف پارادايم اثباتي واقعيت خارج از انسان نميباشد، بلکه در درون ذهن و آگاهي انسان قراردارد. واقعيت به لحاظ اجتماعي از طريق تعامل ميان کنشگران ساخته شده و مورد تفسير آنان قرار ميگيرد. به همين لحاظ واقعيت ذهني است و از ديد مردم قابل دريافت ميباشد. [١].خص
ماهيت انسان در پاردايم تفسيري بر اساس اختيارگرايي ميباشد. در اين پارادايم انسانها بر اساس سيستم معاني مشترک به تفسير تجربيات خود و نهايتاً موضع گيري در مقابل محيط ميپردازند.
دوم اينکه اين ديدگاه فاقد يک بعد ارزيابي ميباشد هابرماس(١٩٨٧) معتقد است که محققان تفسيري قادر به ارزيابي انتقادي شکل زندگي مشاهده شده نيستند و بنابراين قادر به تجزيه و تحليل اشکال آگاهي کاذب و تسلط رايج بازيگران اجتماعي از درست خود نيستند [١٨]. سوم اينکه محققان تفسيري با فرض نظم اجتماعي و تضاد که شامل طرح رايج تفسيري است با تمرکز بر تعاملهاي اجتماعي گرايش به ناديده گرفتن تضادهاي بزرگ بين طبقات جامعه وجود دارد. بيشتر تحقيقات حسابداري تحت تأثير پارادايم اصلي يعني اثباتگرايي با سلطه کارکردگرايي بوده است [٢٤].
پارادايم انتقادي
سومين پارادايم علوم اجتماعي، پارادايم انتقادي است که از آثار افلاطون، هگل و مارکس بوده است. اين رويکرد به دنبال جلب مزايا و نکات مثبت دو پارادايم اثباتي و تفسيري و رفع نکات منفي آن است. علوم اجتماعي انتقادي اغلب با مباحث نظري تحت عنوان نظريه تضاد، تحليل طبقاتي، تحليل فمينيستي و روان کاوي راديکال و پيوند ديرينه دارد. اثباتگرايي به علل جزئينگري، باريک بيني بيش از حد، دموکراتيک نبودن و غيرانساني بودن مورد نقد جدي اين پارادايم قرار ميگيرد. از طرفي ديگر علوم اجتماعي تفسيري نيز به دلايل ذهني و نسبي بودن با نقد ديدگاه انتقادي روبرو ميشود
نتيجه گيري
هردو پارادايم اثباتگرايي و تفسيرگرايي در تحقيقات حسابداري با ارزش ميباشند ولي هرکدام داراي نقاط ضعف خاص خود ميباشند. نکته مورد توجه بستگي به نوع ديدگاه محققان و زاويه ديد ايشان به پديدههاي اجتماعي است که ميتواند مبنايي براي انتخاب رويکرد مناسب جهت تحقيق باشد. به نحوي که ابتدا موضوع مناسب انتخاب و سپس با توجه به روش شناسي مناسب اقدام به استفاده از پارادايم تحقيقي خاص نمايند. در حالي که تحقيقات اثباتي حسابداري ممکن است شکل خاصي از پيش بيني و توصيف در مورد پديدههاي حسابداري فراهم آورد، تحقيقات تفسيري معتبر نشان ميدهد که سازههاي ديگر، متغيرها، رفتارها يا ساخت و سازهاي ديگري که بر پديدههاي حسابداري تاثير ميگذارد وجود دارد (سيستم معاني مشترک) که رويکرد اثباتي قادر به بررسي اين جوانب از پديدهها نيست. از سويي ديگر تحقيقات انتقادي بدنبال توانمند سازي کنشگران جهت تغيير و تحول خود ميباشد. توجه به اين نکته بنظر مهم ميرسد که حسابداري به عنوان يک رشته از شاخه علوم اجتماعي بدنبال فهم و درک کنش
فهرست منابع
١. ايمان، محمد تقي(١٣٩١). فلسفه روش تحقيق در علوم انساني. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. چاپ اول.
٢. حاجيها، زهره و بخشي نيره.(١٣٩٦). "بررسي رابطه اطلاعات حسابداري و ريسک اعتباري در شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران". مطالعات حسابداري و حسابرسي، انجمن حسابداري ايران، شماره ٢٤، صص ٥٣–٦٨.
٣. جبارزاده کنگرلويي، سعيد، محمد زاده سالطه، حيدر و رضايي، فاطمه .(١٣٩٦). "بررسي تأثير خصوصيات کيفي اطلاعات حسابداري(مفاهيم نظري گزارشگري مالي ايران) بر هزينه سرمايه سهام عادي". تحقيقات حسابداري و حسابرسي، انجمن حسابداري ايران، شماره ٣٦، صص ٣٥-٥٠.
4. Ahrens, T.(2008). "Overcoming the subjective-objective divide in interpretive management accounting research".Accounting, Organizations and Society ,33 (2–3), 292–297..
5. Bassam Maali,