وجه تسميه و اشتقاق كلمه ي صوفي
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته فلسفه و منطق (آموزش_و_پژوهش)
دانلود تحقیق با عنوان وجه تسميه و اشتقاق كلمه ي صوفي
در قالب word و 225 صفحه
بخشی از متن تحقیق
وجه تسميه و اشتقاق كلمه ي صوفي:
پيرامون وجه تسميه ي «صوفي» و اينكه اين كلمه از چه چيزي مشتق شده است و علت ناميدن اين گروه به ايـن نام چيست، نظـرات مخـتلفي بيان شده است كه در اينجا به پاره اي از اين نظريات اشاره مي كنيم:
1- گروهي بر اين عقيده اند كه تصوف منسوب است به اهل «صُفّه» كه اينان گروهي از فقراي بدون مال و ثروت و خانواده بودند كه در مسجد پيامبر (ص) براي آنان صفّه اي ساخته بودند و با كمك مالي ساير مسلمين زندگي خود را اداره مي كردند و پيامبر (ص) به ايشان سلام مي داد كه «السلام عليكم يا اهل الصُفة، كيف اصبحتم؟»
اما نسبت «صوفي» به اهل صُفّه صحيح نيست زيرا در آن صورت مي بايست «صُفّي» ناميده شوند، نه «صوفي» (1) و زمخشري در «اساس البلاغه» براي تصحيح اين نسبت مي نويسد: «فقيل مكان الصفّيه الصّوفيه بقلب احدي الفائين واواً للتخفيف» (2).
2- نظر گروهي بر اين است كه «صوفي» از «صفا» مشتق شده است. البته اين گروه در پاسخ به اعتراض كساني كه نسبت صوفي به «صفا» را از نظر لغوي غلط مي دانند گفته اند كه: «كان في الاصل صفويّ فاستُثِقلَ ذلك فقيل صوفّيّ» (3) و دليل اينكه اينها «صوفي» را از «صفا» مشتق مي دانند، اين است كه مي گويند: : «مراد از آن صفاي قلب اهل تصوف و انشراح صدر و مراتب رضا و تسليم به مقدرات الهي است، علاوه بر اين صوفيه با خداوند در حال صفايي هستند كه هيچ چيز آنها را از آن باز نمي دارد و همچنين وجه مناسب آن، آنست كه صـوفيه به واسـطه ي موهـبت الـهي از كـدورت جـهل صـاف شده اند» (1) كه البته همان گونه كه گفته اند اين نسبت از نظر معني درست ولي از نظر اشتقاق لغوي غلط است.
3- اينكه «صوفي» مشتق از «صف» است و چون اين گروه از نظر تقرب به خداوند در صف اول هستند لذا منسوب به «صف» شده اند، كه البته «قشيري» در رد اين نظريه مي گويد كه: «معني درست وليكن اين نسبت مقتضي لغت نباشد و اين طائفه مشهورتر از آنند كه در تعيّن ايشان به قياس لفظي حاجت آيد».
4- اينكه نسبت «صوفي» را از «صوفانه» گرفته اند كه نوعي گياه صحرايي است كه اين گروه با آن زيست و به آن قـناعت مي كردند. و اين نيز غلـط است زيرا در اين صورت بايد نسبتشان «صوفاني» مي شد، نه «صوفي».
5- گروهي ديگر گفته اند كه «صوفي» منسوب است به «صوفة القضا» (موي پشت گردن) كه گويي با آن به سوي حق كشيده مي شود و از خلق منصرف مي گردد.(2)
6- اينكه «صوفي» مشتق از «صوفه» است كه نام قبيله و قومي بوده در جاهليت. به نظر اين گروه چون اولين كسي كه خود را وقف خدمت به خدا كرد و در بيت الحرام به اين كار مشغول شد مردي بود به نام «غوث بن مر» معروف به «صوفه» لذا كساني را كه از دنيا بريده، تنها به عبادت پرداختند، در انتساب به «صوفه»، «صوفي» ناميدند. طبق روايتي از «وليدبن قاسم»، «صوفه» نام قومي بوده است در جاهليت و از «زبيربن بكار» نقل شده است كه اجازه ي شروع حج از عرفه مخصوص «غوث بن مر» بود كه بعداً به ارث به اولادش رسيد و طايفه ي او را «صوفه» مي ناميدند، و موقع حج عربها خطاب به ايشان مي گفتند: «أجز صوفه» (1) البته به عقيده ي استاد همايي: «اين عقيده هم ظاهراً راه به جايي نمي برد، زيرا «بني صوفه» مردمي خدمتگزار و اغلب اهل زهد و عبادت بوده اند و جماعت صوفيه را با آن مناسبتي هست وليكن به طور قطع و يقين هم نمي توان اين معني را پذيرفت و گفت كه علت واقعي تسميه همين بوده است» (2)و البته اگر اين نظر درست باشد مي توان گفت كه اصطلاح «صوفي» قبل از اسلام نيز رايج بوده است و به مردم زاهد و عابد اطلاق مي شده است.
7- عده ي ديگري مانند «ابوريحان بيروني» معتقدند كه كلمه ي «صوفي» اشتقاق عربي ندارد و ريشه ي اين كلمه را بايد در كلمات يوناني جستجو كرد، به اين صورت كه اصل اين كلمه از «سوف» (soph) يوناني به معني حكمت و دانش است كه لفظ «فيلسوف» مركب از «فيلا» (phila) و «سوفيا» (sophia) به معني دوستدار حكمت نيز از آن ريشه گرفته شده است و چون در اسلام گروهي ظهور كردند كه در عقيده نزديك به دانشمندان يوناني بودند به نام «سوفيه» يا «صوفيه» خوانده شده اند و چون غالباً وجه تسميه را باز ندانسته گفته اند كه از «صوف» به معني پشم مأخوذ است» (3)
8- اينكه كلمه ي «صوفي» مشتق از «صوف» است زيرا ايشان اغلب به پوشيدن آن اختصاص يافته اند و در پوشيدن جامه هاي فاخر با مردم مخالفت داشتند و به پشمينه پوشي مي گرائيدند. (4) ابو نصر سراج ضمن اينكه اشتقاق «صوفي» را از «صوف» پذيرفته مي گويد: اگر كسي بپرسد كه هر صنف و گروهي را به حال يا علم مخصوصي منسوب مي دارند، مثلاً اصحاب حديث را «محدث» و اصحاب فقه را «فقيه» و اهل زهد را زاهد و اهل توكل را «متوكل» و اهل صبر را «صابر» مي نامند، چرا صوفيه را به حال و يا علمي منسوب نمي دارند؟ سپس خودش جواب مي دهد كه: دليل آنكه اهل تصوف را همانند علماء و زهاد و محدثان به علمي و يا حالي نسبت نمي دهند اين است كه صوفيان بر خلاف ديگران تنها به يك علم، و يا حال، يا مقام اختصاص ندارند، بلكه جامع تمام علوم و فضايلند و در حالت و مقامات مختلفي در سير و تكاملند و لذا آنها را تنها به ظاهرشان كه پشمينه پوشي است نسبت مي دهند زيرا پشمينه پوشند و پشمينه پوشي دأب انبياء و شعار اولياء و اصفياء است. چنانكه ياران حضرت عيسي (ع) را با عنوان «حواريون» مي خواندند و آنان را كه جماعتي سفيد پوش بودند نه به فضايل بلكه به ظاهر لباسشان نسبت مي دادند. (1)و اما قشيري به اين مسأله با ديده ي ترديد نگاه مي كند و مي گويد: كساني كه مي گويند كلمه «صوفي» مشتق از «صوف» است و تصوف به معناي «صوف پوشيدن» همچنان كه «تقمُّص» به معناي پيراهن پوشيدن، اين از نظر لغوي درست است ولي اين گروه به «صوف پوشيدن» اختصاص ندارند، و سپس اضافه مي كند كه اين كلمه لقبي است مانند لقبهاي ديگر...